سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 87 آذر 25 , ساعت 10:18 صبح

فرزند شهیدی تا دقایقی پیش کنارم بود تعریف می کرد
می گفت:
مزار پدر شهیدم در راه مدرسه ام بود
هر روز که از مدرسه بر می گشتم یک سری به بابام می زدم
و بعد چند مزاری که بالای سر او بود و شاید زائر هر روزه نداشت
چند قبر برای چند شهید گمنام
فاتحه و صلوات و شاید چند جمله درد دل
یک روز مادرم به مدرسه زنگ زد و پیغام داد امروز کار واجب دارم بعد از زنگ مدرسه سریع بیا خانه
از طرفی دلم برای بابا تنگ می شد و از طرفی مادرم خواسته بود زود بروم خانه
خیلی سریع رفتم فاتحه کوتاهی خواندم و رفتم
فقط برای پدرم
شب در عالم خواب پدرم را دیدم که بر سر مزار خود ایستاده و من طبق معمول هر روز به سر می زنم اما؟!
پدرم ناراحت و عصبانی بود و من خیلی تعجب کردم سئوال کردم:

چی شده بابا؟
جوابم داد چرا امروز سر نزدی؟

گفتم: بابا جون اومدم اما زود رفتم !
گفت: اینجا را نمی گم اون جا را می گم!

گفتم: کجا؟
دیدم به قبور شهدای گمنام اشاره می کند.

بعدهم به من گفت:
هر روقت عجله داری نمی توانی زیاد اینجا بمونی اول می روی سراغ اونها بعد من!؟
و بعد خندید و ....

السلام علیک یا فاطمه الزهرا



لیست کل یادداشت های این وبلاگ